معرفی وبلاگ
-وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد. -هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن. دکتر شریعتی
صفحه ها
دسته
Mahdi_witsful

آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 146714
تعداد نوشته ها : 209
تعداد نظرات : 255
Rss
طراح قالب
GraphistThem226

دنیایی که در آن زندگی می کنیم 

اگر همه جمعیت روی زمین 100 نفر باشند،

با نسبت هایی که امروز وجود دارد خواهیم داشت: 

57 نفر آسیایی ، 21 نفر اروپایی ، 8 نفر آفریقایی

و 6 نفر آمریکایی اند (آمریکای شمالی و جنوبی)

52 زن و 48 مرد

30 نفر سفید پوست اند و 70 نفر رنگین پوست

30 نفر مسیحی اند و 70 نفر مسیحی نیستند

6 نفر 59٪ کل ثروت دنیا را دارند

که از آمریکای شمالی هستند

80 نفر در فقط زندگی می کنند

50 نفر از سوء تغذیه خواهند مرد

70 نفر میتوانند بخوانند

فقط 1 نفر تحصیلات عالی دارد

اگر شما:

هرگز مرگ خویشاوندی را در جنگ ندیده اید،

اگر هرگز برده نبوده اید،

اگر هنوز شکنجه و آزار نشده اید ،

بدانید که از 500 میلیون نفر خوشبخت ترید!

اگر خوراکتان را در یخچال نگه می دارید،

و پوشاکتان را در کمد،

اگر سقفی در بالای سرتان دارید،

و جایی برای خواب،

از 57٪ درصد کل جمعیت دنیا ثروتمند ترید!

پس قدر خود را بدانید!

دسته ها :
چهارشنبه 1388/12/12 21:35

بـیـا بــاغ و گــل بـی قـــرار تـــو انـد

   

شـب و پـنجره وامدار تو اند

   

در ایــن بـغـض و تردید و نـاهـمدلی

   

دل و دیـده در انـتـظـار تو اند

   

غـزل را بــگـو بی قراری بس است

   

که این بیتها سر به دار تو اند

   

نـشـان یـقـیــنـی در آن کوچـــه باغ

   

بـیـا کوچـه‌ها بی قرار تو اند

   

درخـتـان هـمــه ارغوانــی شدنـــد

   

شهـیـدی ز خون و تبار تو اند

   

بــه آن سیصـد و سـیــزده تن عزیز

   

کـه فـرمــانـبـر و رازدار تـو اند

   

اگر بغض و تردید و ناهمدلی است

   

همه عاشق بی شمار تو اند

    سروده: فریده یوسفی زیرابی 
دسته ها : شعر - مهدویت
شنبه 1388/12/8 22:47

خوشا آن سر که سـوداى تـو دارد

 

خوشا آن دل که غوغاى تو دارد

  

ملَـک غـیـرت بـرد افـلاک حـسـرت

 

جـنـونى را که شیـداى تـو دارد

  

دلــم در سـر تــمــنـاى وصــالــت

 

سـرم در دل تـمـاشـاى تو دارد

  

فـرود آیـد بـه جز وصل تو هیــهات

 

سـر شـوریـده سوداى تـو دارد

  

دلـم کـى بـازمـانـد چون به پــرواز

 

هـواى قـاف عـنـقـاى تــو دارد

  

چو ماهى مى‌طپم بر ساحل‌هجر

 

 که جانم عشق در پاى تو دارد

  

دل و جـان را کـنـم مـأواى آن کـو

 

دل و جـان بـهـر مـأواى تو دارد

  

نـهـم در پـاى آن شـوریـده سر کو

 

سـر شـوریـده در پـاى تـو دارد

  

فــدایـت چـون کـنـم بـپـذیـر جـانـا

 

چـرا کایـن سر تمـنـاى تو دارد

  

چگـونـه تـن زنـد از گـفـت و گـویت

 

چو در سر فیض هیهاى تو دارد

 
دسته ها : شعر - مهدویت
يکشنبه 1388/12/2 19:35
X